۲۴ بـرگ از زندگی سردار بی ادعا
ا1338/8/6 تولد در محله سرچشمه: در محله سرچشمه تهران متولد شد. پدرش محمود تهرانیمقدم به پیشه خیاطی مشغول بود.
1345 آغاز تحصیلات : به علت شغل پدر (خیاطی) به محله شکوفه و سپس به محله بهارستان نقل مکان کرد و مدارس ابتدایی و دبیرستان را در همین مناطق گذراند.
1348 ورود به مسجد زینب کبری(س) : در مسجد زینب کبرای سرچشمه زیرنظر آیتالله سیدعلی لواسانی امام جماعت و مدیر مسجد، تعلیمات دینی و مقدمات آشنایی با اسلام را فرا گرفت و به همراه برادرانش در گروه سرود مسجد شروع به فعالیت کرد. این گروه سرود، هسته اصلی گروه سرودی بود که در روز 12 بهمن 57 در فرودگاه مهرآباد به اجرای برنامه پرداخت.
آیتالله لواسانی در این باره میگوید: محل ما خیابان امیرکبیر، کوچه آمیزمحمود وزیر است. آنجا یک مسجد و یک حوزه علمیه داریم و خانه ما هم کنار مسجد است. وقتی میرفتیم برای نماز، کارهای دیگری هم میکردیم. مثلاً با نوجوانان کار میکردیم و برایشان برنامه داشتیم. یک گروه سرود هم درست کرده بودیم که در روزهای انقلاب برای خودش برو بیایی داشت. مسجد پررونقی بود و بچههای خوبی در آن رفت و آمد میکردند. برخی که نمیآمدند، کسی را میفرستادم و میگفتم بگویید آقای لواسانی کارتان دارد. به دنبالشان میرفتیم. الحمدلله آن نسل حالا سردار و سرتیپ و متخصص شدهاند و برای خودشان برو بیایی دارند. خدا را شکر چهار برادر بودند، محمدآقا که خدا حفظشان کند الآن هستند، حاج حسنآقا که یگانه بودند، احمدآقا و شهید علی، برادر اینها. مادر خوب و متدینی دارند. خدا حفظشان کند. اینها را آورد مسجد پیش ما. چقدر این حاج حسن آقا با اخلاص بود. ما با اینها مأنوس بودیم و برایشان کلاس گذاشته بودیم و برایشان احکام میگفتیم. چقدر بچههای خوبی بودند.
1356 قبولی در دانشگاه : در مقطع فوقدیپلم در رشته صنایع (برش قطعات صنعتی) در مدرسه عالی تکنیکیوم نفیسی پذیرفته شد.
1357 همراهی در مبارزات انقلابی : همزمان با اوجگیری فعالیت انقلابی تحت تأثیر برادرش محمد به صف انقلابیون پیوست. برادر بزرگترش احمد در این باره میگوید: در روزهای منجر به پیروزی انقلاب به اتفاق دوستانش در فعالیتهای زیرزمینی، نارنجکهای دستی میساخت که با استفاده از سه راهی لوله آب تولید میشد. شب 22 بهمن در میدان امام حسین (فوزیه سابق) با پرتاب نارنجک یک خودروی نظامی ارتش را مصادره وسرهنگ سوار بر خودرو را به اسارت درآورد.
1358 اخذ مهندسی صنایع : در مقطع لیسانس رشته مهندسی صنایع ادامه تحصیل داد و موفق به اخذ مدرک مهندسی شد.
تیر 1359 عضویت در سپاه پاسداران : در اطلاعات منطقه 3 سپاه شمال مشغول به فعالیت شد و تا 1359/7/30 در این سمت باقی ماند. در زمان شورشهای قومی در نقاط مرزی که مهمترین آنها حوادث تجزیهطلبانه درکردستان بود و سپاه را در 15 ماه اول عمر خود متوجه ضرورت تقویت صبغه نظامی کرد. با این رویکرد تا شهریور 1359 که در آستانه هجوم رژیم بعث عراق قرار گرفتیم، حداکثر توان رزمی سپاه تعداد معدودی گردانهای رزمی بود که با روشهای چریکی و غیرکلاسیک، درگیر مبارزه با اشرار و ضدانقلابیون مسلح در کردستان شدند. سنگینترین سلاحی هم که در اختیار سپاه بود، تعدادی خمپارهانداز و آر.پی.جی و تیربار بود در حالی که در همین وضعیت ضد انقلابیون در کردستان مسلح به توپخانه هم بودند. شاید آمار کل سلاحهای سپاه در آن مقطع از چند هزار تفنگ ژ3 و کلت و دهها خمپارهانداز و آر.پی.جی تجاوز نمیکرد و این، همه موجودی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.
آبان 1359 اعزام به جبهه یک ماه پس از شروع جنگ : بعد از عملیات ثامنالائمه که منجر به رفع محاصره آبادان شد، ازجمله غنایم به دست آمده از عراق یک آتشبار توپخانه 155 میلیمتری کششی بود که از جانب دشمن به شمال آبادان بین دارخوین و پل مارد مستقر بود. این آتشبار توپخانه بلافاصله تعمیر و عملیاتی شد و در همان منطقه علیه دشمن به کار گرفته شد. سه ماه بعد در عملیات فتح بستان مجدداً یک گردان توپخانه 130 میلیمتری و یک آتشبار 105 میلیمتری پرتغالی ارتش عراق از سوی رزمندگان تیپ 14 امام حسین(ع) اصفهان به غنیمت گرفته شد که این گردان به دستور حسین خرازی (فرمانده تیپ) سازماندهی شده و در عملیات فتحالمبین در پشتیبانی از گردانهای مانوری بسیجی مبادرت به اجرای آتش کرد. این دو اتفاق مبدأ شکلگیری توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
آذر 1360 مسئول تطبیق آتش خمپارهای سپاه در قرارگاه کربلا در عملیات طریقالقدس : حاج حسن بعد از عملیات ثامنالائمه متوجه ضعف آتش پشتیبانی خودی مستقر در خطوط مقدم جنگ شد. مدتها روی این موضوع فکر کرد و سرانجام در پائیز 1360 طرح ساماندهی آتش پشتیبانی خمپارهاندازها را به صورت سنجیده و مدون تقدیم حسن باقری کرد. نامه را سرلشکر محسن رضایی فرمانده وقت کل سپاه پاسداران امضا کرد و تحویل حسن باقری داد و حسن باقری آن را تحویل حسن مقدم داد. حاج حسن نامه تایپ شده را خواند و دید طرح خودش درباره ساماندهی خمپارهاندازها به منظور پشتیبانی از نیروهای پیاده است. نامه خطاب به فرماندهان قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح سپاه و جبهههای جنوب بود: «برادر حسن مقدم به عنوان فرمانده پشتیبانی کننده آتشهای خمپارهای سپاه معرفی میشوند لازم است با او همکاری کنید.»
1361 تأسیس توپخانه سپاه : روایت شهید: «عملیات فتحالمبین تمام شد. من در سپاه شوش وقتی گزارش را به آقا رشید میدادم دیدم آقا رشید با خنده میگوید: مقدم برو توپخانه سپاه را سازماندهی کن، برو سراغ توپخانه. گفتم آقا رشید ما داریم خمپاره را سازماندهی میکنیم. در عملیات فتحالمبین 184 قبضه عنوان توپهای روسی به غنیمت سپاه درآمده بود. آن موقع سپاه 9 تیپ داشت. قرار شد برویم آن توپها را بیاوریم و سازماندهی کنیم. شهید بزرگوار حسن شفیع زاده نخستین نفری بود که رفتم دنبالش، بعد از عملیات از تیپ المهدی شوش آوردمش پیش خودم و آقای محمد آقایی که از مسئولین توپخانه سپاه بودند، به انضمام شهید ناهیدی. این بچههای نخبه باهوش را جمع کردیم و توپخانه سپاه را تشکیل دادیم.»
1361 راهاندازی مرکز تحقیقات فنی توپخانه در اهواز : روایت شهید: «در آن زمان توپهای غنیمتی 156 قبضه بود که همه آنها در دشت عباس و چناله به غنیمت گرفته شده بودند. ما برادران ارتشی را برای آموزش این توپها دعوت کردیم که یک تیم از توپخانه ارتش برای ما اعزام شد و وقتی توپها را دیدند گفتند که این توپها روسی هستند و آموزشی که ما دیدهایم توپهای امریکایی بوده و کاربرد این توپها را نمیدانیم. ما میخواستیم از این توپها در عملیات بیتالمقدس استفاده کنیم ولی هیچ آموزشی ندیده بودیم. توپهای زیاد با مهمات خوبی داشتیم ولی برای ما کارآمد نبودند. برادر بهمن چیره دست به دلیل تخصصی که داشتند توپها را راهاندازی کردند و مرکز تعمیر و نگهداری توپخانه راهاندازی شد و توپها راهی عملیات شدند. دومین نفری که به یاری ما شتافت شهید ناهیدی بود که آموزشهای لازم را خیلی با حوصله برای استفاده از وسایل غنیمت گرفته شده مثل ترتیلهای فلزی، دوربینهای پاکدو و تجهیزات نشانهروی به ما دادند.»
1361 آغاز زندگی مشترک : پدرش محمود تهرانی مقدم در همین سال از دنیا رفت و حسن با وجود مشغله فراوان در جنگ با اصرار خانواده زندگی مشترک را آغاز کرد.
آبان 1362 راهاندازی فرماندهی موشکی سپاه : روایت سردار زهدی: «آبان سال 1362 به برادر حسن تهرانی مقدم که صاحب ایدههای بزرگی در زمینه توپخانه بود، مأموریت راهاندازی و سازماندهی فرماندهی موشکی زمین به زمین سپاه محول گردید.»
بهمن 1362 شلیک توپ به سمت بصره : حضرت امام (ره) با مقابله به مثل حملات موشکی عراق موافقت کردند. ما در آن زمان فاقد سامانه موشکی بودیم و فقط با توپخانه میتوانستیم مقابله به مثل کنیم. در جلسهای که سردار مقدم به عنوان فرمانده توپخانه سپاه حضور داشتند، قرار شد شهر بصره را با توپهای 130 میلیمتری که حداکثر برد آنها 28 تا 30 کیلومتر بود مورد حمله توپخانهای قرار بدهیم.
اسفند 1363 شلیک اولین موشک به سمت عراق : در تاریخ 21 اسفندماه سال 63 نخستین موشک ایران به کرکوک شلیک شد. دومین موشک هم در بامداد 23 اسفندماه سال 64 به بانک 18 طبقه رافدین بغداد اصابت کرد و موشک بعدی در باشگاه افسران ارتش عراق در بغداد فرود آمد و حدود 200 نفر از فرماندهان عراقی را به هلاکت رساند.
روایت سردار زهدی: «وقتی که بنا شد نخستین موشک را خود برادران سپاه به سمت بغداد شلیک کنند، با هم به کرمانشاه رفتیم مقدمات کار فراهم شد و باشگاه افسران بغداد را هدف گرفتیم. شهید مقدم پیشنهاد کرد اول دعای توسل بخوانیم و بعد از دعا به زبان فارسی با خدا صحبت کرد و گفت: «خدایا ما نمیخواهیم مردم عراق را بکشیم. ما میخواهیم نظامیان را از بین ببریم که هم ما و هم عراقیها را میکشند. خدایا این موشک را به باشگاه افسران عراق بزن». موشک شلیک شد و همه پای رادیو نشستیم. پس از چند دقیقه رادیو بی.بی.سی اعلام کرد یک فروند موشک ایرانی باشگاه افسران بغداد را منهدم کرده و تعداد زیادی از افسران عراقی در آن کشته شدهاند. من پیشانی شهید مقدم را بوسیدم و گفتم این به هدف خوردن موشک نتیجه اخلاص و پاکی تو بود.»
شهریور 1364 انتصاب به عنوان فرمانده موشکی نیروی هوایی سپاه : پس از صدور فرمان تاریخی امام (ره) مبنی بر تشکیل نیروهای سهگانه سپاه پاسداران، شهید مقدم در سال 1364 به سمت فرماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه منصوب شد.
روایت محسن رضایی: « جنگ شهرها که آغاز شد صدام به شدت شهرهای ما را با موشک و بمباران هوایی مورد حمله قرار میداد و فشار خیلی زیادی روی ما میآمد. من یک روز برادر محسن رفیق دوست را که مسئول لجستیک سپاه بود خواستم و گفتم ما چارهای نداریم جز اینکه جواب موشکها را با موشک بدهیم. لذا ایشان را فرستادیم سوریه و لیبی و در آخر جنگ هم کرهشمالی . بعد دیدم باید ساماندهی موشکها را خودمان انجام دهیم. بعد از مشورت برادران رشید، صفوی و شمخانی به این نتیجه رسیدیم که فرد مناسب برای این کار حسن تهرانی مقدم است. ایشان را فرا خواندیم و گفتیم توپخانه را بسپار به شفیعزاده و خودت با تیمی از دوستانت یگان موشکی را تشکیل دهید. ایشان کمی به من نگاه کرد و چیزی نگفت. بعدها برادر جعفری مسئول زرهی سپاه گفت در سوریه که بودیم حسن به من گفت: برادر محسن از من خواسته تیپ موشکی تشکیل بدهم توپخانه را میشد کاری کرد ولی موشکها خیلی پیچیدهاند ولی باید با توکل به خدا این کار را انجام دهیم » .
1365 تلاش برای استقلال درصنعت موشکی : از 20 مرداد 1365 تا 10 دی همان سال، بعد از عملیات والفجر 8 و قبل از عملیات کربلای 4، لیبیاییها در همکاری موشکی کارشکنی کردند و ما توان جواب دادن نداشتیم. ما در 20 مرداد 65 پالایشگاه نفتی الدوره عراق را زدیم. در این مقطع 5 موشک زدیم ولی به دلیل کارشکنی لیبیاییها 35 روز توان پاسخ نداشتیم. لیبیاییها 38 ایراد روی سکو و قطعات پرتاب موشک گذاشته بودند، بعضی از قطعات با مذاکراتی از کره شمالی وارد شد.
روایت محسن رضایی : « قذافی فکر کرده بود با دادن تعدادی موشک میتواند دل ما را به دست بیاورد و امام بعد از گذشت چند سال از انقلاب به او اجازه ملاقات میدهد که به ایران بیاید، بنابراین چندین موشک به همراه لانچر پرتاب و تعدادی کارشناس را به ایران فرستاد. همین که ما مشغول کار با آنها شدیم، شنیدیم که پادگانی که برایشان در نظر گرفتهایم را ترک کردهاند و به همراه قطعاتی از موشکها به سفارت لیبی رفتهاند به طوری که نمیتوان از موشکها استفاده کرد. حسن و تیمش ظرف 2 ماه این موشکها را عملیاتی کردند و به محض این که عراق موشک زد، ما هتلالرشید را که محل تجمع دیپلماتها بود مورد اصابت موشک قرار دادیم » .
1366 ساخت راکت نازعات : به روایت سردار نامی : « همزمان با انجام عملیاتهای مقابله به مثل موشکی و با پیگیریهایی که خود سردار مقدم داشتند در اواخر جنگ به یک سامانه موشکی و راکت ساخت داخل دست پیدا کردیم به نام راکت نازعات، که بردش بین 80 تا 120 کیلومتر است و با تلاشهایی که انجام داده بودند به 150 کیلومتر رسیده بود. از دلایل طراحی و ساخت این سامانه، کمک در کنار موشک اسکاد بود که بتواند با یکنواخت تیر بالا قدرت مقابله با جنگ شهرها را داشته باشد.
موشک اسکاد، موشک گرانقیمتی است و به لحاظ آماده سازی و کم و کیف پرتاب برای اهداف خاص استفاده میشود. ما بعضاً اهدافی داشتیم با ابعاد گسترده که حتماً نیاز به دقت و قدرت انفجار زیاد داشت، منتها تنها سامانهای که داشتیم همین اسکاد بود و لذا از همان مقطع همزمان با فعالیت تحقیقاتی جهت ساخت موشکهای اسکاد، ساخت سامانههای ارزان قیمت و دارای قدرت مانور بالاتر نیز آغاز شد، تا بتوانیم بعضی از اهدافی را که ارزش و اهمیت چندانی ندارند با آن سامانه مورد اصابت قرار بدهیم. همانجا تلاش و پیگیری برای ساخت و تولید موشک نازعات در نخستین قدم طرحریزی شد و در دستور کار قرار گرفت که ما در پایان جنگ یعنی اواخر سال 66 موفق شدیم به این سامانه دست پیدا کنیم » .
مرداد 1367 شرکت در عملیات مرصاد : به روایت سردار نامی : « در بحبوحه عملیات مرصاد دیدیم سردار مقدم به عنوان یک خدمه پای یک خمپاره 120 در حال شلیک به سمت دشمن و منافقین است. سردار مقدم یعنی کسی که به عنوان فرمانده موشکی در حال انجام وظیفه بود وقتی ضرورت را حس میکند میآید به عنوان یک خدمه پای خمپاره 120 به مقابله با دشمن » .
1377 موفقیت در ساخت شهاب ۳ : روایت سردار « عباس خانی آرامنی » جانشین فرمانده توپخانه و موشکی نیروی زمینی سپاه : « درست است که وزارت دفاع به عنوان واحد پشتیبانی کننده نیروهای مسلح در بحث ساخت موشک شهاب 3 وارد میشود اما عمده کارهای تحقیقاتیاش را شهید مقدم انجام داده بود. این شهید عزیز عقیده داشت نباید چیزی را دیگران بسازند و بعد آن را به ما بدهند.
به عبارت دیگر میگفت اگر نیروهای مسلح ما درک کردند بنا بر نوع تهدید به چه ابزاری برای مقابله نیاز دارند باید برای تولید آن گام بردارند زیرا متخصصان داخلی کشورمان از توانمندی و قدرت عمل بسیار بالایی برخوردار هستند » .
1381 ساماندهی صعود بزرگ به قله دماوند : روایت سردار یدالله مکاری مسئول هیأت کوهنوردی سپاه: «کاری که سردار حسن مقدم انجام داد، کاری بس دشوار و بزرگ بود ولی از آنجا که قربة الی الله بود و همراه با توکل و نشأت گرفته از نام ائمه و یاری گرفتن از آنها بود، با موفقیت به انجام رسید. صعود به قله دماوند بدون شک برای نخستین و آخرین بار بود که اجرا شد. در سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) 5 هزار کوهنورد از سراسر کشور در یک نقطه (دامنه کوه دماوند) جمع شدند و همزمان در سراسر کشور بیش از 150 نفر از برادران و خواهران سپاه و بسیج قلل مرتفع استانها را فتح کردند.
این صعود در سال 1381 با رمز مبارک یا زهرا (س) از چهارده یال کوه دماوند با نام چهارده معصوم(ع) با شرکت 5 هزار کوهنورد از سراسر ردههای سپاه انجام شد که از 5 هزار نفر، 4هزار و 137 نفر آنان موفق به صعود بر بام ایران یعنی قله دماوند شدند و حدیث کساء را آنجا قرائت کردند.»
مهر 1384 جانشین نیروی هوایی سپاه : در تاریخ 1384/7/1 به عنوان جانشین سردار علی زاهدی در نیروی هوایی سپاه پاسداران منصوب شد.
آذر 1385 رئیس سازمان جهاد خودکفایی سپاه : در 1385/9/25 به عنوان مشاور فرمانده کل سپاه در امور موشکی و رئیس سازمان جهاد خودکفایی سپاه انتخاب شد.
ا1390/8/21 شهادت : در پادگان شهید مدرس و در حال آماده سازی آزمایش موشکی بر اثر انفجار زاغه مهمات، به یارانش شهید احمد کاظمی، حسن شفیعزاده، حسن غازی، غلامرضا یزدانی، علیرضا ناهیدی، مصطفی تقیخواه و... پیوست.
روزنامه ایران ، ۲۳ آبان ۱۳۹۱
- ۹۴/۰۶/۱۳